گفتی كه مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتم كه كمی صبر كن و گوش به من كن گفتی باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف رفتی تو و دیگر اثر از چلچله ای نیست گفتی كه كمی فكر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست »
زندگی یعنی مسیری رو بهآب زندگی یعنی نه بیداری نه خواب زندگی یعنی سرای امتحان زندگی یعنی در آن عاشق بمان زندگی یعنی کمی و کاستی زندگی یعنی دروغ و راستی زندگی یعنی صفا، مهر و وفا زندگی یعنی ستم، جور و جفا زندگی یعنی سفر،راهی دراز زندگی یعنی جهانی رمزدار زندگی یعنی مهی در پشت ابر زندگی یعنی بلا و درد و صبر زندگی یعنی دو روزی میهمان زندگی یعنی فریب میزبان زندگی یعنی ...
خیلی سخته درد خود از دیگران شنیدن دیگه از عاشقی نگفتن و از عشق نخوندن خیلی سخته از پرستوها پروازشون و گرفتن یه عالم غم و غصه به دوش کشیدن خیلی سخته دنیای عاشق و از عاشق ربودن بی عشق شعر عاشفانه عارفانه سرودن خیلی سخته بعد دل سپردن دل بریدن از اونی که دوستش داری دوستت ندارم شنیدن...
"آوای درد" روزها و شب ها در آرزوهای خود غرقیم و لی انگار دست یافتن به آن ها خیالی بیش نیست.گویا در زندانی گیر کرده ایم که رهایی از آن محال است.روز به روز دیوارها و میله های این زندان مستحکم تر از روز قبل میشود.داروغه ی شهر با وعده های پوچالی و بزک شده ساه دلان را می فریبدو بر اسب تیزرو خود می تازد.گویا این مردمان اختیار خود را ندارندو هرچه به آن ها تحمیل شود؛بی هیچ مقاومتی می پذیرند.او می گوید شما مدیون منید.)همه بیکارو بهای اجناس سرسام آور؛مسافرت در داخل مملکت فقط با صرف هزینه ی گزاف ممکن می باشد.انگار در این سرزمین؛روستازادگان؛کشاورزان؛کارگران آدم نیستند.آنها باید در بدبختی دست و پا بزنندو در حسرت روزهای رؤیایی بغض کنند و به مرگ تدریجی جان دهند.آن ها از این همه عدالت خسته شده اند.بس است یک مقداری هم از این عدالت بی عدالتی کم بکنید.نگویید ما شیعه ایم و حکومتمان اسلامی است.اسلام در کجای این سرزمین مشهود است.سرزمین معتادان؛بیکاران؛متکدیان؛دزدان؛و آنانی که در حسرت یک روز خوش به آینده چشم دوخته اند.همه برای رفاه چند نفر زندگی می کنند